گوش شنوا
توانگرى نه به مال است پیش اهل کمال
که مال تالب گور است و بعد از آن اعمال
من آن چه شرط بلاغ است با تو مى گویم
تو خواه از سخنم پندگیر و خواه ملال
محل قابل و آنگه نصیحت قائل
چو گوش هوش نباشد چه سود حسن مقال
به چشم و گوش و دهان آدمى نباشد شخص
که هست صورت دیوار را همین تمثال
نصیحت همه عالم چو باد در قفس است
به گوش مردم نادان چو آب در غربال
کنون هواى عمل مى زند کبوتر نفس
که دست جور زمانش ، نه پر گذاشت نه بال
**********
به قبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بى کفن در خاک رفته
نه دولتمند برده ، یک کفن بیش